سال ٩٨ سال عجیبی بود برای من. سالی که اونقدر چشمم چیزای جدید دید و اونقدر باورام تغییر کرد که فکرشو هم نمیکردم. سالی که تا تونستم از ادما زخم خوردم و یاد گرفتم جای روابط احساسی، منطق رو واقعا بیارم وسط و جایی که لازمه از دوست داشتنهام هم بگذرم و رها کنم، و یا بجنگم و نذارم هیچی این گره رو خراب کنه. خب. بعد از تموم چیزایی که دیدم فقط به عنوان یه درددل چند خطی بذار بگم که حالم از تموم زخم زبونا و نفهمیهای ملت به هم میخوره. از اینکه نمیفهمن درست و غلط رو. فقط "غلط" رو "هرچیز مخالف عقیده خودشون" تعبیر میکنن! که تو هر موضوعی یه کسی بود امسال که یه انگی بهم بزنه و زخم بزنه به قلبم و بره! و من هربار سکوت کنم و ادامه بدم تا جایی که برسم به همین نقطه که توش گیر افتادم! ترس از اجتماع و ادما. فرار کردنم از دوست داشتنیهام و همه افکار مسمومیکه کاش درکی ازش داشتن. که کاش حداقل خودم انقدر بی دفاع نبودم و جونِ مقابله داشتم. که چقدر سیاهن افکار ادما.
طرح تولید گندم و جو پوست کندهشما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
🔸آیتالله مصباح یزدی منتخب مردم خراسانرضوی برای مجلس خبرگان رهبرییه جوری تو این ٦-٧ ساعت بدبختی و فلاکت کشیدم که به جِد میتونم بگم زندگی خوابگاهی بلایی رو سرت میاره که دیگه هیچی واسه ترس و واسه از دست دادن نداشته باشی! یه مجموعه کامل بدبختی در اختیارته که تا هرجا دلت بخواد بزرگت میکنه و خسته! از همین ماجرای سفر تنهایی امروزم از بابل به شهرمون! عوض کردن سه تا ماشین، عوضی بازیای ملت وقتی میبینن کم سنی! ترس از بی امنیتی و نگاهای مضحک مردم! من از تموم این ماجراها که این فقط یه قسمتی از یه کدوم از سفراس میتونم ساعتها برات حرف بزنم و بگم اما چه فایده؟ زندگی همینه! و اینو با تموم حرص و خستگی و نفرتی که این اجتناب ناپذیری برام میاره مینویسم. زندگی ه می ن ه! چه بخوای و چه نخوای.
Come Back To Usماسک بدون فیلتر رو خریدیم ١٠ تومن!ماسکی که تا چند ماه پیش سه تا هزار بود! همینقدر افتضاح دارن میکشن رو قیمتا! واقعا چرا؟ وجدانتون کجاست لعنتیا؟
خستم و عصبی و بیزار از همه چی.شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
یه مشت سو استفاده گر!تعداد صفحات : 3