اومدم غر بزنم دیدم هرچی که بنویسم ناشکریه. من بهترینها رو دورم دارم منهای بودنِ تو. همین منها رو مشعلش کردم برا سوزوندن باقی داشتههام. برا زیر و رو کردنِ خاکستر تلخیای قدیم تموم جونمو گذاشتم و حالا هرشب بی روح تر از همیشه ، مثل یه غارتگر تموم عیار، به ویرونهها خیره میشم و افتخار میکنم به بوی دود و خاکستری که راه انداختم! چی ام من؟ کی میخوام دست از این بازیا بردارم پس؟
حقیقت محضی که درباره من و اطرافیام وجود داره:))) بازدید : 459
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 1:17